برند و برندسازی در بازارهای مدرن جهان امروز امری بسیار مهم است. طبق برخی بررسی ها روزانه شاهد میلیون ها رفتار و تعامل اشتباه از سوی برندهای مختلف هستیم، در نتیجه شما به عنوان صاحب یک کسب و کار باید تلاش کنید که از این اشتباهات بپرهیزید. با وجود تعداد بسیار زیاد رقبا، راهی جز ساخت یک برند خوب و محبوب که مورد قبول مخاطبان قرار بگیرد، باقی نمی ماند. البته نحوه ای که برای معرفی و برندسازی انتخاب می شود بی شک برای هر صنعتی متفاوت است و نمی توان الگوهای یکسانی را برای همه در نظر گرفت. اما اصولی وجود دارد که بدون توجه به نوع کسب و کار، باید به آنها توجه ویژه داشت.

برندینگ

ساده سازی:

بسیاری از افرادی که کسب و کار خود را به تازگی شروع کرده اند، تصور می کنند که می توانند همه چیز برای همه ی افراد باشند و در تلاش هستند تا همه ی مسائل را حل کنند. در حالی که حقیقتا می دانیم با وجود مخاطبان گوناگون و نیازهای مختلف و حتی علایق و سلایق متفاوت، نمی توان همه ی مردم را بازار هدف خود قرار داد. لذا انتخاب یک بازار گوشه و داشتن هدفی مشخص منجر به بهترین عملکرد خواهد شد. البته این به معنای عدم گسترش فعالیت ها نیست. هر کسب و کاری با گذشت زمان می تواند به گسترش فعالیت ها و بازار خود اقدام کند.

اختلال در فرآیند بازاریابی:

مفهوم اصلی اختلال در فرآیندهای بازاریابی، به هرگونه عملکردی گفته می شود که وعده ها و اهداف اولیه برند را نادیده بگیرد و منجر به توقف یا تاخیر در رسیدن به اهداف شود. یکی از عواملی که می تواند این حالت را از بین ببرد، خلاقیت و نوآوری در کار است. تنها، درست انجام دادن آنچه تعیین شده است نمی تواند موفقیت چشمگیری حاصل کند بلکه با افزایش نوآوری و ابتکار در کار می توان به بهبود روند فعالیت ها دست یافت.

بیان اهداف اصلی برند:

داستان سرایی و بیان پیام ها، وعده ها و دلیل وجودی یک برند چیزی است که بسیاری از برندها در ابتدای کار خود توجه بسیار به آن می کنند اما در ادامه، اکثرا به آن عمل نمی کنند. همین عامل از جمله مواردی است که محبوبیت و حس وفاداری یک برند را بعد از مدتی نزد مخاطبین از بین می برد. به همین دلیل اغلب گفته می شود که در بیان اهداف و وعده های برند خود مبالغه نکنید و آنچه را که حقیقتا می توانید به آن عمل کنید، به مخاطبان خود وعده دهید.

آرزوهای بزرگ:

هر صاحب کسب و کاری یقینا برای خود و برای برند خود آرزوهای بزرگی دارد. اما با گذشت زمان و در هنگام مواجهه با مشکلات، آنچنان درگیر حل مسائل می شوند که یا آرزوها و ایده های بزرگ خود را به طور کلی فراموش میکنند و یا آنها را غیر عملی می بینند. در حقیقت مشکل بسیاری از برندها نداشتن ایده نیست، بلکه عمل نکردن به آنهاست. ممکن است سال ها طول بکشد تا ایده ها به عمل برسند اما فراموش نکنید که ایده های بزرگ، برندهای بزرگ می سازند.

لوگو و سمبل برند:

تصاویر، قدرت بیان بهتری نسبت به کلمات دارند. گاه یک تصویر به تنهایی می تواند تمامی داستان برند را بیان کند بدون آنکه نیاز باشد جملات و شعارهای متفاوتی درباره ی آن گفته شود. برندها می توانند شعاری مناسب برای خود داشته باشند اما این شعار نمی تواند جایگزین لوگو و سمبل های برند آنان باشد. تصاویر همچنین بار احساسی بیشتری را نسبت به کلمات به مخاطبان انتقال می دهند و قدرت اثرگذاری بیشتری نیز دارند.

معنا بخشیدن به برند:

آنچه در ابتدای ایجاد یک برند باید به آن توجه داشته باشید و سوالی که باید از خود بپرسید این است که چرا می خواهید چنین برندی ساخته شود و هدف اصلی و دلیل وجودی آن چیست؟ چه ارزشی قرار است ارائه شود که تا به حال وجود نداشته و چه مزیت رقابتی در برند شما وجود دارد؟ برای مثال کسب درآمد شاید یکی از اهداف اصلی شما باشد اما نباید تمام معنا و هویت برندتان باشد. مخاطبان، برند شما را با دلایل وجودی آن شناسایی و انتخاب می کنند. اگر نتوانید نیازی را برطرف کنید، وجود برند شما قابل قبول نخواهد بود.

عمق یک برند:

ارزش واقعی یک برند در حقیقت چیزی فراتر از یک ظاهر سحطی است. مشتریان باید بتوانند به حقیقت درونی یک برند نیز دست پیدا کنند. تا زمانی که شعار یک برند، وعده ها و پیام ها فقط در حد بیان باقی بمانند طبیعتا آن برند عمقی نخواهد داشت. مگر اینکه به تمامی آنها جامه ی عمل نیز پوشانده شود. ممکن است هویت یک برند در طول زمان دچار تحولاتی شود اما حقیقت وجودی آن و دلیل آن همواره ثابت است. ارزش اصلی برندتان باید توسط مخاطبان به درستی درک شود.

برند= آزمایش و خطا

برندهای بسیاری وجود دارد که شاید بدون دلیل مشخصی بسیار مشهور شده اند. شاید توضیح این مطلب که چرا برخی برندها به جایگاه خوبی دست یافته اند و برخی دیگر خیر، کمی سخت باشد. اما با نگاه به برندهای موفق می توان آثار توجه به این ۷ نکته ی مهم را در آنها دریافت.